ظهور، تجلى اهداف خلقت با تحقق غدیر

http://img.tebyan.net/big/1388/09/6412817822720941571402141162441683716880101.jpg

 1 . هدف از خلقت، معرفت به مبدأ آفرینش و عبودیت و پرستش و شکر خدا و موفقیت در آزمایش الهى است.

 2 . رسیدن به اهداف مذکور جز با تعلیم معصومین‏ علیهم السلام میسّر نیست.
 3 . طبع انسان گرایش به شهوت پرستى دارد. اکثر انسان‏ها با تشکیل کلاس‏هایى که تعالیم الهى دارد مخالفت مى‏کنند، چرا که تحقق آن اهداف مقاصد شهوت پرستان را به خطر مى ‏اندازد.
 4 . بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله براى تحقق همه آن چیزى بود که ظالمین در طول تاریخ مانع می‏شدند، چرا که مى ‏فرماید: «لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ ...».
 5 . عدم تحقق غلبه بر همه ادیان در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله لازمه‏ اش اعلام غدیر و مژده تحقق آن در آینده بود.
 6 . پیامبرصلى الله علیه وآله در خطبه غدیر وقتى به انتها مى ‏رسد با کلماتى واضح و مفصل از منجى عالم یاد مى ‏کند که همه خبر از فتح است.  
 7 . حقیقت چیزى جز این نبود که رهبرى معصوم با اداره امور دین و دنیاى مردم، آنان را به سعادت برساند.
 8 . اهدافى که در عصر ظهور تحقق مى ‏یابد بر اساس «اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم» است، که حیات مادى و معنوى بشر در گرو آن است.
 9 . حیات عصر ظهور در سایه چند چیز است:
-  نشر علم حقیقى بین همه مردم.
-  کمال عقول براى درک تربیت الهى.
-  برچیدن افکار و عقاید و ادیان باطل.
-  به حاکمیت رسیدن پاکان و نیکان.
-  قدرت بر عمل صالح به بهترین وجه.
-  قبولى در امتحان الهى به آسانى.

 

مقدمه

خلقت انسان داراى اهدافى بلند و عالى است، که به این اهداف در متن آیات قرآن اشاره شده است:
 1 . رسیدن به علم و معرفت، آشنا شدن با مبدأ آفرینش، آموختن رسم و رسوم عبودیت و فراگرفتن رمز و راز بندگى.(236)
 2 . پرستش حقّ و کرنش در برابر خالق هستى، عبادت پروردگار و شکر نعمت‏هاى خداوند، سر ستودن به آستان مولاى حقیقى و عمل کردن به وظایف بندگى؛ و در نتیجه رسیدن به رحمت خاص خداوند و بهره ‏مند شدن از الطاف خاصه  او.(237)
 3 . موفق گشتن در آزمون‏ هاى خداوند، نمره قبولى آوردن در تمام امتحانات آفریدگار و پیروزى در میدان عمل و بهترین عمل را تحویل خالق هستى دادن است.(238)
 رسیدن به این اهداف بلند، بدون تعلیم و تعلّم و شرکت در کلاس‏هاى تربیتى خاص که از سوى مربیان پاک و معصوم برگزار مى ‏گردد، براى احدى میسّر نیست.

 

رسالت انبیاء و اهداف خلقت‏

 علاوه بر هدف خلقت، یکى از مهمترین اهداف خداوند از نازل نمودن کتب آسمانى و فرستادن انبیاء و رسولان الهى، دست یافتن انسان به چنین امور ارزشمندى است، اما با توجه به این که طبع بشر گرایش به تن پرورى، شهوت رانى، و جمع ثروت و طلب ریاست دارد.
 در طول تاریخ ظهور انبیاء و اوصیاء، اکثر انسان‏ها با تشکیل چنین کلاس‏ها و تحقق چنین تربیت‏هایى در جامعه بشریت مبارزه مى‏ کردند و مانع از به ثمر نشستن زحمات طاقت فرساى انبیا و اوصیا مى ‏شدند؛ چرا که تحقق این اهداف در آحاد مردم، منافع حکام جور و مطامع ثروت اندوزان بیدرد و شهوت رانان حیوان صفت را به خطر مى ‏انداخت. بدین خاطر با تمام وجود به جنگ خدا و رسولان پاک او برمى ‏خاستند و از ظهور یافتن اهداف خلقت در جامعه و محقّق گشتن اغراض نبوت و امامت در آحاد مردم جلوگیرى مى ‏کردند.
 این وعده قطعى خداوند در تمام کتب آسمانى است که روزى بر بشر خواهد گذشت که این اهداف جامه عمل پوشیده و حکومت عادله واحده در کره زمین پیاده شود، و در سایه آن حکومت و سلطنت اهداف خلقت یکى پس از دیگرى عملى گردد.

 

هدف از بعثت پیامبر خاتم ‏صلى الله علیه وآله‏

 پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله برترین پیامبر مرسل و کامل ترین فرد بشر، و دین اسلام کامل‏ترین دین الهى و قرآن کریم جامع‏ترین کتاب آسمانى است. اهداف یاد شده در این کتاب آسمانى بیش از سایر کتب مورد تأکید قرار گرفته و پیامبر گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله بهترین گزینه و آخرین فرستاده خداوند براى تحقق این اهداف معرفى مى ‏گردد؛ آنجا که مى ‏فرماید: «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم وَلکِن رَسولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبیّینَ»(239): «محمدصلى الله علیه وآله پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولى رسول خدا و خاتم همه پیامبران است».
 هدف خداوند از فرستادن چنین پیامبرى پیروز گشتن و حاکم شدن دین اسلام بر تمام ادیان شمرده شده، آنجا که مى ‏فرماید: «هُوَ الَّذى اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکونَ»(240): «اوست خدایى که رسول خود را با اسباب هدایت (که در اختیارش قرار داده) و دینى که حقّ است، به سوى مردم فرستاده تا او را بر همه ادیان غالب و پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند».
 در این آیه، خداوند رسولش را با این هدف به سوى مردم مى ‏فرستد که دین اسلام را بر تمام ادیان غالب و پیروز گرداند و حکومت پیامبرش وسیله ‏اى باشد براى سرکوب قدرتمندان و جباران و گردن‏ کشان، تا بتواند اهداف خداوند از آفرینش انسان را جامه عمل بپوشاند و بشریت را به غرض غایى خلقت علم و معرفت و بندگى و عبادت و انجام بهترین عمل با موفقیت و دست‏یابى انسان به رحمت خداوند برساند.
 از سویى با در نظر گرفتن موقعیت اجتماعى زمان بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله که بعد از طى ‏شدن دوره فترت(241) بود، دست یافتن به قدرت و حکومتى که توان اجراى اهداف یاد شده را داشته باشد، غیر ممکن مى ‏ساخت. على الخصوص که بناى اولیه خداوند  و  سیره مستمره رسول او بر پیشبرد طبیعى دین اسلام و بیان تدریجى احکام  بود.
 بر این اساس، هدف دنبال شده از بعثت و رسالت که غلبه دین خدا بر تمام ادیان و تحقق حکومت عادله واحده بود، به خاطر نخواستن اکثریت مردم محقق نشد. هر  چند این هدف به صورت جزئى و مقطعى در منطقه جزیرة العرب محقق شد، اما هدف اصلى غلبه دین اسلام در همه کره زمین بر تمام ادیان بود که عملى نگردید. هر چند پیامبر صلى الله علیه وآله از تمام این وقایع باخبر بود، اما طبق وظیفه الهى خویش مى ‏بایست تلاش خود را بکند تا هم عذرى در برابر خداوند از محقّق نشدن هدف یاد شده داشته باشد، و هم حجتى باشد در برابر مردمى که زیر بار نرفته بودند و با او به جنگ برخاسته بودند.

 

تعیین خلیفه و اهداف خلقت‏

 یکى از تلاش هاى پیامبر رحمت ‏صلى الله علیه وآله براى تحقق این هدف به طور کامل، تعیین خلیفه و جانشین براى خود بود که تمام توانمندى ‏هاى علمى و عملى پیامبرصلى الله علیه وآله را دارا باشد. به تعبیر قرآن در آیه مباهله(242) نفس پیامبرصلى الله علیه وآله بوده، و تمام صفات کمالیه آن بزرگوار در وجودش به کمال رسیده باشد.
 پس غرض اصلى خدا و رسول‏ صلى الله علیه وآله از تعیین جانشین براى کامل‏ترین پیامبر صلى الله علیه وآله، انتخاب شخصى است که بتواند اهداف خلقت و اغراض نبوت و رسالت را در عالم محقق سازد؛ و این مطلبى است که از متن آیات قرآن و صریح کلام رسول خدا صلى الله علیه وآله استفاده مى‏ شود.
 در صحراى غدیر، آنگاه که پیامبرصلى الله علیه وآله در آخرین سال عمر خویش به معرفى رسمى جانشین خود مى ‏پردازند، اولین مطلبى را که بعد از بیان دستور و تأکید خداوند نسبت به معرفى امیرالمؤمنین ‏علیه السلام گوشزد مردم مى‏ کنند، مسئله ولایت کلیه مطلقه آن حضرت است، که بعد از ولایت خدا و رسول ‏صلى الله علیه وآله در قرآن مطرح شده و او را ولى مطلق خدا بر بندگان و صاحب سلطنت و حکومت بر اموال و انفس خلائق مى ‏شمارد آنجا که مى‏ فرماید:
 اى مردم! ... جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شده و از طرف خداوند پس از ابلاغ سلام پروردگارم - که او سلام است - مرا مأمور کرد که در این اجتماع بپاخیزم و به هر سفید و سیاه اعلام کنم که على بن ابى‏ طالب برادر و وصى و جانشین من در امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است، جز این که پیامبرى بعد از من نیست، و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسول است. و خداوند در این مورد آیه‏ اى از کتابش بر من نازل کرده است: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعونَ»(243): «همانا ولىّ و سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و رسول او و کسانى هستند که ایمان به خدا آورده باشند، همان‏ها که نماز را بپا مى ‏دارند و در حال رکوع زکات مى ‏دهند». و على بن ابى ‏طالب‏ علیه السلام است که نماز را بپا داشته، و در حال رکوع زکات داده و در هر حال خدا را قصد مى ‏کند.(244)
 در چند فراز بعد از این مى ‏فرماید: «مَعاشِرَ النّاسِ لا تَضِلُّوا عَنهُ وَ لا تَنفِروا مِنهُ وَ لا تَستَنکِفوا عَن وَلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذى یَهدى اِلَى الحَقِّ وَ یَعمَلُ بِهِ وَ یُزهِقُ الباطِلَ وَ یَنهى‏ عَنهُ وَ لا تَأخُذُهُ فِى اللَّهِ لَومَةُ لائِمٍ»: «اى مردم! از على به سوى دیگرى گمراه نشوید، و از او روى برنگردانید و از ولایت او سرباز نزنید، اوست که به حق هدایت نموده و به آن عمل مى ‏کند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى ‏نماید، و در راه خدا سرزنش هیچ ملامت کننده‏اى مانع او نمى ‏شود».(245)

 

اهداف خلقت در سایه ولایت و حکومت امام‏

 در فرازهاى بعد از این، آنگاه که به معرفى فرزندان معصوم از نسل امیرالمؤمنین ‏علیه السلام اشاره مى‏ کند، در مقام معرفى مقام و شخصیت آنان چنین مى ‏فرماید:
 مَعاشِرَ النّاسِ اِنَّ عَلیّاً وَ الطَّیِّبینَ مِن وُلدى هُمُ الثَّقَلُ الاَصغَرُ وَ القُرآنُ الثَّقَلُ الاَکبَرُ، فَکُلُّ واحِدٍ مُنبِئٌ عَن صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَن‏یَفتَرِقا حَتّى‏ یَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ. هُم اُمَناءُ اللَّهِ فى خَلقِهِ وَ حُکَماؤُهُ فى اَرضِهِ.
 اى مردم، على و پاکان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند، و قرآن ثقل اکبر است. هر یک از این دو از دیگرى خبر مى ‏دهد و با آن موافق است. آنها از یکدیگر جدا نمى ‏شوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند. آگاه باشید که آنان امین‏ هاى خداوند بین مردم و حاکمان او در زمین هستند.(246)
 در این فرازها پیامبر گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله، توجه مردم را به این نکته فرا مى ‏خواند که على بن ابى ‏طالب و فرزندان پاک او امامانى هستند، که ولایت و حکومت و سلطنت بر نفوس و اموال مردم بعد از او حقّ آنان است.
 آرى، در سایه ولایت و حکومت ولىِّ معصوم است که جامعه انسانى با رسوم عبودیت آشنا شده، از ظلمت جهل و نادانى نجات یافته و به نور علم و معرفت دست مى ‏یابد. از تاریکى کفران و دوگانه پرستى رهیده و به روشنایى یکتاپرستى و خداشناسى رو مى ‏آورد. از جهنم گمراهى و منجلاب فسادهاى اخلاقى رها گشته و به راه روشن هدایت و سعادت و بهشت کرامت‏هاى اخلاقى راه مى ‏یابد.

 

امام عصرعلیه السلام وارث غدیر و مجرى ولایت امیر علیه السلام‏

 اما با توجه به اینکه پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله به تعلیم خداوند مى‏ داند که منافقان سقیفه ‏نشین و پیروان افکارشان، چنین فرصتى را به خلفاى او نمى ‏دهند، تا با کمک حقّ خدادادى و مقام خلافت الهى خویش مردم را با اهداف خلقت آشنا سازند، و به عبودیّت خالص خداوند وادارند، و دنیا را تبدیل به مدینه فاضله و بهشت برین سازند؛ بلکه این کار تنها به دست آخرین بازمانده خداوند و دوازدهمین وصىّ و جانشین او انجام مى ‏پذیرد.
 به همین خاطر، به فرازهاى نهایى خطبه غدیر که مى‏ رسد با بیانى ‏روشن‏تر و توضیحى بیشتر به معرفى آخرین فرزند معصومش پرداخته و مناصب اصلى امامت را در وجود آخرین یادگار غدیر منحصر مى ‏سازد و او را تنها بازمانده خداوند براى محقق ساختن غرض خلقت خوانده، و در حضور قریب صد و بیست هزار جمعیت در صحراى غدیر فریاد مى ‏زند:
 اَلا اِنَّ خاتَمَ الاَئِمَّةِ مِنَّا القائِمُ المَهدِىُّ. بدانید که آخرین امامان، مهدى قائم از ماست.
 اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّینِ. آگاه باشید که او غالب بر ادیان است.
 اَلا اِنَّهُ المُنتَقِمُ مِنَ الظّالِمینَ. بدانید که او انتقام گیرنده از ظالمین است.
 اَلا اِنَّهُ فاتِحُ الحُصونِ وَ هادِمُها. آگاه باشید که او فاتح قلعه ‏ها و منهدم کننده آنهاست.
 اَلا اِنَّه غالِبُ کُلِّ قَبیلَةٍ مِن اَهلِ الشِّرکِ وَ هادیها. آگاه باشید که او پیروز بر هر قبیله ‏اى از اهل شرک و هدایت‏ کننده آنان است.
 اَلا اِنَّهُ المُدرِکُ بِکُلِّ ثارٍ ِلاَولِیاءِ اللَّهِ. بدانید که او گیرنده انتقام همه خون‏ هاى اولیاى خداست.
 اَلا اِنَّهُ النّاصِرُ لِدینِ اللَّهِ. بدانید که او یارى دهنده دین خداست.
 اَلا اِنَّهُ الغَرّافُ مِن بَحرٍ عَمیقٍ. بدانید که او استفاده کننده از دریاى عمیق است.
 اَلا اِنَّهُ یَسِمُ کُلَّ ذى فَضلٍ بِفَضلِهِ وَ کُلَّ ذى جَهلٍ بِجَهلِهِ. بدانید اوست که هر صاحب فضیلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مى‏ دهد.
 اَلا اِنَّهُ خِیَرَةُ اللَّهِ وَ مُختارُهُ. آگاه باشید که او انتخاب شده و اختیار شده خداوند است.
 اَلا اِنَّهُ وارِثُ کُلِّ عِلمٍ وَ المُحیطُ بِکُلِّ فَهمٍ. آگاه باشید که او وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى است.
 اَلا اِنَّهُ المُخبِرُ عَن رَبِّهِ تَعالى‏ وَ المُشَیِّدُ ِلاَمرِ آیاتِهِ. بدانید که اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آیات الهى.
 اَلا اِنَّهُ الرَّشید السَّدید. آگاه باشید که او هدایت یافته محکم بنیان است.
 اَلا اِنَّهُ المُفَوَّضُ اِلَیهِ. بدانید که اوست که کارها به او سپرده شده است.
 اَلا اِنَّهُ قَد بَشَّرَ بِهِ مَن سَلَفَ مِنَ القُرونِ بَینَ یَدَیهِ. آگاه باشید اوست که پیشینیان به او بشارت داده‏ اند.
 اَلا اِنَّهُ الباقى حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعدَهُ وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نورَ اِلاّ عِندَهُ. آگاه باشید که او به عنوان حجّت باقى مى ‏ماند و بعد از او حجتى نیست. اوست که هیچ حقّى نیست مگر همراه او و هیچ نورى نیست مگر نزد او.
 اَلا اِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنصورَ عَلَیهِ. بدانید او کسى است که غالبى بر او نیست و کسى بر ضد او یارى نمى ‏شود.
 الا انَّهُ وَلِىُّ اللَّهِ فى اَرضِهِ وَ حَکَمُهُ فى خَلقِهِ وَ اَمینُهُ فى سِرِّهِ وَ عَلانِیَتِهِ. آگاه باشید که اوست ولىّ خدا در زمینش و حاکم او در میان خلقش و امین او در نهان و آشکارش.(247)
 پیامبرصلى الله علیه وآله بعد از آنکه آخرین معصوم را کاملاً معرفى مى‏ کند، براى اتمام حجت و تأکید بر مطلب مى‏ فرماید:
 مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى قَد بَیَّنتُ لَکُم وَ اَفهَمتُکُم، وَ هذا عَلِىٌّ یُفهِمُکُم بَعدى. اى  مردم، من برایتان روشن‏کردم و به شما فهمانیدم، و این على است که بعد از من به شما مى ‏فهماند.(248)
 آنگاه مردم را براى بیعت با خود و سپس با على ‏علیه السلام نسبت به آنچه براى آنها بیان فرمود، فرا می‏خواند و از آنها با دست و زبان و قلب بیعت مى ‏گیرد.

 

نتیجه‏

 از مجموع آنچه بیان گردید چنین نتیجه مى ‏گیریم:
 رسول گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله با این بیان در صحراى غدیر که روز تعیین جانشین و خلیفه بلافصل رسول خداست، اشاره به این نکته دارد که حقیقت غدیر از منظر پیامبر خاتم ‏صلى الله علیه وآله، در عصر ظهور آخرین امیر عالم تبلور مى ‏یابد. زیرا غرض اصلى خلقت و هدف نهایى بعثت و رسالت و مقصود حقیقى از تعیین خلیفه براى منصب امامت عبارت است از «گسترش علم و معرفت، تحقق بندگى و عبادت، انجام بهترین عمل با موفقیت، و در نهایت غلبه دین خدا بر تمام ادیان و گسترش عدل و داد و رحمت خداوند در سرتاسر گیتى». همه این اهداف تنها در عصر ظهور امام عصرعلیه السلام تحقق پیدا مى ‏کند.
 حقیقت غدیر چیزى جز این نبود که رهبر و پیشوایى معصوم و الهى، براى اداره امور دین و دنیاى مردم، از طرف پروردگار تعیین گردد؛ و مردم هم با او بیعت کنند و فرمانش را گردن نهند تا بتواند سعادت دنیا و آخرت آنان را تأمین کرده، تمام آحاد جامعه را با رسوم عبودیت آشنا سازد؛ و عدالت و صداقت را در زندگى فردى و اجتماعى انسان‏ها برقرار سازد؛ تا ابر رحمت پروردگار بر سر و رویشان ببارد.
 این حقیقت با توجه به آنچه گذشت، بذرش در صحراى غدیر توسط بزرگترین باغبان هستى رسول گرامى ‏صلى الله علیه وآله افشانده شد، و برداشت محصول و نمود و ظهورش در عصر شکوهمند ظهور امام عصر ارواحنا فداه آشکار خواهد گشت

 

اهداف خلقت و تحولات عصر ظهور!

توجه کوتاه به مدارک بیانگر تحولات عصر ظهور روشن‏ کننده تبلور اهداف غدیر در ظهور آخرین امیر است.
 خداوند اجابت دعوت رسولش در صحراى غدیر را مایه رسیدن به حیات و زندگى جاودانه در دنیا و آخرت مى ‏شمارد و مى‏ فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا استَجیبوا للَّهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم»(249): «اى مؤمنان، زمانى که رسول خداصلى الله علیه وآله شما را فرا مى ‏خواند به سوى چیزى که شما را زنده و جاوید مى ‏سازد، دعوت خدا و رسول را اجابت کنید». سپس تحقق این حیات جاودانه را در عصر ظهور آخرین ولیّش شمرده مى ‏فرماید: «اِعلَموا اَنَّ اللَّهَ یُحیِى الاَرضَ بَعدَ مَوتِها قَد بَیَّنّا لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُم تَعقِلونَ»(250): «بدانید که خداوند زمین را بعد از مردنش زنده مى ‏کند. ما نشانه‏ ها و آیات (قدرت خود) را بیان مى ‏کنیم، شاید شما (اشارات) آنها را بفهمید».

 

حیات زمین و اهلش به حضور امام و یارانش‏

 ابن عباس حیات زمین را در عصر ظهور و به واسطه امام عصر ارواحنا فداه تفسیر کرده، و مرگ زمین را جور و ستم اهل آن شمرده، و آیات را تفسیر به علائم و نشانه‏ هایى مى ‏کند که به واسطه امام قائم ‏علیه السلام در سطح کره زمین محقق مى ‏شود.(251)
 در جایى که خداوند زمین مرده را در عصر ظهور ولیّش زنده مى ‏کند، پر واضح است که سرزمین دل‏هاى بندگانش را با ایمان و معرفت و محبت خود و ولیش به مراتبى برتر و والاتر احیاء و زنده مى ‏سازد. امام حسین ‏علیه السلام در سخن پربارى مى‏ فرمایند:
 از ما اهل بیت دوازده مهدى (هدایت یافته) خواهد بود. اولین آنها امیرالمؤمنین على بن ابى‏ طالب و آخرین آنها نهمین از فرزندان من است. و او امام قیام کننده به حقى است که خداوند به واسطه او زمین را بعد از مرگش زنده مى‏ کند و به واسطه او دین حق (اسلام) را بر تمام ادیان غالب و پیروز مى ‏گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.
 براى او غیبتى است که گروه ‏هایى در زمان غیبت او مرتد شده و گروه ‏هاى دیگر بر دین حق ثابت مى ‏مانند. آنگاه ثابت قدمان مورد ایذاء و آزار مرتدان قرار گرفته، به آنها گفته مى ‏شود: «کجاست این وعده‏اى که مى ‏گفتید، اگر شما از راستگویانید؟ آگاه باشید، به راستى، صبر کننده در غیبت او بر آزار و تکذیب منکران، به منزله کسى است که با شمشیر پیش روى رسول خداصلى الله علیه وآله جهاد کرده باشد.(252)
 امام باقرعلیه السلام نیز در سخن گهربارى در تفسیر آیه «اِعلَموا اَنَّ اللَّهَ یُحیِى الاَرضَ بَعدَ مَوتِها»(253) مى‏ فرمایند: «خداوند زمین را بعد از کفر اهلش زنده مى ‏کند و کافر (در واقع) مرده است. خدا زمین را به وسیله امام قائم ‏علیه السلام زنده مى ‏کند. پس در زمین به عدالت رفتار کرده، هم زمین را زنده مى ‏کند و هم اهل زمین را، بعد از آنکه به کفر مرده باشند».(254)

 

عوامل پدید آورنده حیات جاودانه در عصر ظهور

اشاره

 دست یافتن به این حیات در عصر ظهور، بر سه پایه استوار است که خلقت انسان بر اساس آن پى‏ریزى شده است و فرستادن انبیاء و اوصیاء نیز براى اجرا و تحقق آن بوده است:
 1 . علم و معرفت.
 2 . بندگى و عبادت و رسیدن به رحمت.
 3 . انجام بهترین عمل با موفقیت.

 

علم و معرفت‏

 یکى از مهم‏ترین تحولات در عصر ظهور آخرین سفیر الهى، این است که علم و دانش در سطح گسترده ‏اى، سر تا سر گیتى را فراگرفته، مردم با انواع علوم آشنا شده و بهترین معرفت را در حقّ خداوند و احکام و دستورات او پیدا کرده و با ولىّ حق و مقامات علمى و معنوى او آشنا مى ‏شوند. امام صادق‏ علیه السلام در سخن گهربارى مى ‏فرمایند:
 العِلمُ سَبعَةٌ وَ عِشرونَ حَرفاً فَجَمیعُ ما جَاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ فَلَم یَعرِفِ النّاسُ حَتَّى الیَومِ غَیرَ الحَرفَینِ فَاِذا قامَ قائِمُنا اَخرَجَ الخَمسَةَ وَ العِشرینَ حَرفاً فَبَثَّها فِى النّاسِ وَ ضَمَّ اِلَیهَا الحَرفَینِ حَتّى‏ یَبُثَّها سَبعَةً وَ عِشرینَ حَرفاً.(255)
 علم بیست و هفت حرف است. آنچه را که هر یک از پیامبران آوردند دو حرف است و تا امروز مردم غیر از آن دو حرف را نشناخته ‏اند. آنگاه که قائم ما قیام مى ‏نماید بیست و پنج حرف دیگر را خارج ساخته و در میان مردم منتشر مى ‏سازد و دو حرف دیگر را به آنها مى‏ افزاید تا تمام بیست و هفت حرف علم را در میان مردم منتشر نماید.
 از این سخن حکیمانه امام صادق ‏علیه السلام استفاده مى ‏شود: علم و دانش در میان همه افراد جامعه منتشر مى شود و تمام آحاد مردم به مدارج علمى دست مى ‏یابند، در حالى که تا قبل از قیام آن حضرت علم و دانش اختصاص به گروهى اندک داشت، علاوه که آنان نیز به هر علمى راه نیافته بودند. اما در عصر شکوهمند ظهور، تمام علوم (بیست و هفت حرف علم) در میان مردم منتشر مى ‏شود.
 از این گذشته، نکته دیگرِ کلام گهربار امام این است که حقیقت هر علمى در عصر ظهور در میان مردم آشکار مى ‏شود نه علوم ظاهر فریب و بى ‏پایه‏اى که بر اساس فرضیه و تئورى به خورد دانش آموزان داده مى ‏شود، و پس از گذشت زمان بطلان و نادرستى تمام یا بخشى از آن آشکار مى ‏شود. بلکه حقیقت هر علمى و واقعیت هر دانشى به صورت یک فرهنگ عظیم و تکامل یافته در میان همه افراد جامعه منتشر مى ‏شود، علومى که باعث تکامل عقل‏ها و رشد باورها مى ‏گردد. و این یکى از جهاتى است که باعث فهم روایاتى مى‏ گردد که چگونه خداوند با نهادن دست ولیّش بر سر بندگانش خردهاى آنان را به کمال رسانده و عقول آنها را بارور مى ‏سازد. اگر امام باقرعلیه السلام مى ‏فرمایند:
 اِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یَدَهُ عَلى رُؤُوسِ العِبادِ، فَجَمَعَ بِها عُقولَهُم، وَ اَکمَلَ بِهِ اَخلاقَهُم.(256)
 هرگاه قائم ما قیام کند دست خود را بر سر بندگان خدا مى ‏گذارد و به این وسیله خردهاى آنان را جمع و متمرکز مى ‏سازد و اخلاق آنها را کامل مى‏ کند.
 بى ‏شک یکى از عوامل تکمیل عقل انسان و بالا رفتن خرد و فهم او، افزایش علم و دانش و بالا رفتن سطح آگاهى ‏هاى اوست.
 تردیدى نیست با علومى که ولىّ خدا در عصر ظهور بین مردم منتشر مى ‏سازد و کلاس‏هاى تربیتى که آن بزرگوار با همیارى اصحاب و یاورانش در سطح کره زمین دائر مى ‏کند، سطح فکر و فهم مردم بالا رفته، خردهاى آنان کامل گشته و از شعور بى ‏نظیرى در تاریخ بشریت برخوردار مى ‏گردند.
 این یکى از اهدافى است که خداوند در خلقت انسان از ابتداى آفرینش مدّ نظر داشته و با همین هدف انبیاء و کتب آسمانى را به سوى آنان فرو فرستاده است، اما جاهلان شهوت پرست و دنیا دوستان ریاست طلب با اخلال در کار آنان مانع از به ثمر رسیدن زحمات آنان گردیدند.
 بى ‏جهت نیست که پیامبر گرامى اسلام ‏صلى الله علیه وآله در صحراى غدیر یکى از امتیازات امیرالمؤمنین‏ علیه السلام خلیفه بلافصلش را علم و دانش بى ‏نظیر او در میان همه اصحاب شمرده فرمایند:
 
 مَعاشِرَ النّاسِ ، فَضِّلوهُ . ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَد اَحصاهُ اللَّهُ فِىَّ ، وَ کُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَد  اَحصَیتُهُ فى اِمامِ المُتَّقینَ، وَ ما مِن عِلمٍ اِلاّ وَ قَد عَلَّمتُهُ عَلِیّاً.(257)
 اى مردم، على را برتر از دیگران بدانید. هیچ علمى نیست مگر آنکه خداوند آن را در من جمع کرده است، و هر علمى را که آموخته‏ ام در امام المتقین جمع نموده ‏ام، و هیچ علمى نیست مگر آنکه آن را به على آموخته‏ ام.
 
 سپس امام عصر ارواحنا فداه را وارث تمام آن علوم معرفى کرده و مى ‏فرماید: «اَلا اِنَّهُ وارِثُ کُلُّ عِلمٍ وَ المُحیطُ بِکُلِّ فَهمٍ»(258): «آگاه باشید، فرزندم مهدى وارث هر علمى و در برگیرنده هر فهمى است».

 

بندگى و عبادت‏

 دسته دوم از مدارکى که بیانگر تحولات عصر ظهور است نظر به تحقق هدف دوم خلقت، یعنى تحقق عبودیت خداوند در سطح کره زمین دارد. در بعضى از روایات چنین آمده است:
 امام عصرعلیه السلام تمام صاحبان مذاهب مختلف، از یهود و نصارى و مجوس و آتش پرستان و هندو و بودائیان و بت‏پرستان و دیگر ملت‏هاى غیر مسلمان را جمع کرده و از آنها مى‏ خواهد که خداشناس و یکتاپرست گردند و همگى خداى یگانه یکتاى بی‏نیاز و بدون شریک را بپرستند. هر کس پذیرفت در امان است و هر کس نپذیرفت از دم شمشیر حضرت و یارانش مى‏ گذرد.
 اوضاع مردم از نظر اعتقادى به گونه‏ اى مى ‏گردد که جز خداپرستِ موحّد کسى باقى نمى ‏ماند، و همگى با معرفتى که از کلاس‏هاى درس امام و یاورانش دریافت مى ‏کنند خدا را خالص مى‏ پرستند و به عبادت خداى یکتا مشغول مى ‏شوند.
 ابن بُکَیر مى‏ گوید: از حضرت اباالحسن از تفسیر این آیه پرسیدم که خدا مى ‏فرماید: «وَ لَهُ اَسلَمَ مَن فِى السَّماواتِ وَ الاَرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ اِلَیهِ یُرجَعونَ»(259): «تمام موجودات زمین و آسمان به میل و رغبت یا اکراه و اجبار تسلیم او خواهند شد و به سوى او بازگردانده خواهند گشت». فرمود: «درباره قائم‏ علیه السلام نازل شده، آنگاه که یهودیان و مسیحیان و آتش پرستان و زندیقان و مرتدّان و تمامى کافران در شرق و غرب عالم را محاکمه کرده و اسلام را بر آنها عرضه مى‏ کند، هر کس با میل و رغبت اسلام را برگزیند او را به نماز و زکات و آنچه که هر مسلمانى به آن امر مى‏ شود و به آنچه که خدا دوست دارد امر مى ‏کند؛ و هر کس اسلام نیاورد گردنش را مى‏ زند، به گونه‏اى که در شرق و غرب عالم کسى باقى نمى‏ماند مگر این که موحد گشته و خداپرست مى‏ شود».
 ابن بُکَیر گوید: گفتم: "مولاى من! فدایت شوم، به راستى، مردم بیش از آنند (که امام فرصت دعوت همه آنها را پیداکند)! فرمود: «خدا وقتى اراده کند کارى را انجام دهد زیاد را کم و کم را زیاد مى ‏کند».(260)
 در حدیث زیباى دیگرى که از على بن اسباط روایت شده مى ‏گوید: اصحاب ما در تفسیر این آیه که خداوند مى ‏فرماید: «المُلکُ یَومَئِذٍ الحَقُّ لِلرَّحمنِ»(261): «پادشاهى و سلطنت امروز حق و از آنِ خداوند رحمان است». مى گویند: «ملک و سلطنت امروز و دیروز و فردا در همه دوران از آنِ خداوند رحمان بوده و هست و خواهد بود. ولى هنگامى که امام قائم ‏علیه السلام قیام کند شرایطى پیش مى‏آید که جز خدا پرستیده و عبادت نمى ‏شود».(262)
 از امثال این روایات روشن مى ‏گردد که سطح دانش و معرفت مردم به حدّى بالا مى ‏رود و عقل‏ها تا آنجا اوج مى ‏گیرد که خود به خود از هر گونه بت‏ پرستى و کج‏اندیشى و انحراف فکرى درباره خدا پرهیز کرده و همگى یکدل و یک زبان به توحید و یگانه پرستى و عبادت و بندگى خدا روى مى‏ آورند. و این همان هدف خلقتى است که خدا انسان را براى رسیدن به آن آفریده، و انبیاء و اوصیاء را براى آشنا ساختن مردم و سوق دادن آنان به سوى آن فرستاده است. ولى این هدف تنها، به دست آخرین وصى پیامبر خاتم‏ صلى الله علیه وآله در کره زمین عملى مى ‏گردد. پس نتیجه غدیر در روز روشن ظهور آشکار گشته و به ثمر مى ‏نشیند. بى‏ جهت نیست که امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در سخنى پربار و جامع در مقام ترسیم خیرات و برکات صادر شده از فرزندش مهدى‏ علیه السلام در عصر ظهور چنین مى ‏فرماید:
 آنگاه مهدى‏ علیه السلام امیران و فرماندهانش را به سایر شهرها مى ‏فرستد، تا به عدالت بین مردم رفتار کنند، عدالتى که آثارش در میان حیوانات هم آشکار شده، گوسفند و گرگ در کنار هم در یک مکان مى ‏چرند. بچه ‏ها با مارها و عقرب‏ها بازى مى ‏کنند و حیوانات متعرض آنها نگشته و ضررى به آنها نمى ‏رسانند. هر نوع بدى و شرّى از میان مردم کوچ کرده و مى ‏رود، و هر نوع خیر و خوبى در میان آنان باقى مى ‏ماند. رباخوارى از جامعه رخت مى ‏بندد و مردم به عبادات و شرع و دیانت و خواندن نمازهایشان در جماعت‏ ها روى مى ‏آورند.(263)

 

انجام بهترین عمل با موفقیت‏

 از مهم‏ترین برکات وجودى امام عصر ارواحنا فداه تحقق سومین هدف خلقت در کره زمین است. چه آنکه خدا بندگانش را آفریده تا آنها را بیازماید و بنگرد کدامین بنده بهترین عمل را تحویل مولایش داده و برترین تقوا را در زندگى خویش پیاده مى ‏کند.
 بى ‏شک یکى از آثار و فوائد وجودى امام‏ علیه السلام در دوران غیبت و عصر ظهورش، تربیت شیعیان و یاران مخلصى است که تحت اشراف تربیت‏ هاى آن حضرت قرار گرفته، در آزمون‏ هاى گوناگون ولىّ خدا شرکت کرده و موفق به انجام بهترین عمل و دریافت برترین مدال افتخار از دست حجت خدا گشته ‏اند. اینها همه از برکت معرفتى است که به آن ذات مقدس پیدا کرده و در سایه آن معرفت به محبّت و اطاعت آن بزرگوار دست یافته و از این طریق به مقام عبادت و انس با خدا و معرفت و طاعت پروردگار رسیده ‏اند؛ معرفت و طاعتى که منشأ تمام خوبى ‏ها و سررشته همه کمالات و مقامات معنوى است.
 امیرالمؤمنین‏ علیه السلام در سخنى تکان دهنده به گوشه‏ اى از کمالات یاران فرزندش مهدى ‏علیه السلام اشاره کرده و مى ‏فرمایند:
 
 وَیحاً لِطالِقان! فَاِنَّ ِللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِها کُنوزاً لَیسَت مِن ذَهَبٍ وَ لا فِضّةٍ وَ لکِن بِها رِجالٌ مُؤمِنونَ عَرَفوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَ هُم اَنصارُ المَهدِىِ‏ علیه السلام فى آخِرِ الزَّمانِ».
 خوشا بر احوال طالقان و رحمت خدا بر آن باد! چه آنکه براى خداى عزّ و جلّ در آنجا گنج‏هایى است که از طلا و نقره نیست، لکن در آن سرزمین مردان با ایمانى هستند که خدا را به حق معرفت شناخته ‏اند و آنها یاوران مهدى ‏علیه السلام در آخر الزمان هستند.(264)
 
 امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه «وَ لَقَد کَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ»(265): «به راستى ما بعد از ذکر (تورات) در زبور داود نوشتیم که (روزى خواهد آمد که) بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد». می‏فرمایند: «صالحان اصحاب مهدى ‏علیه السلام در آخرالزّمان هستند».(266)
 بى ‏شک یاران امام زمان ‏علیه السلام در بُعد اعتقادى، بهترین معرفت را به حقّ داشته و در بُعد عملى به برترین صلاح و درستکارى دست یافته، و مُهر قبولى را از امام خویش دریافت کرده‏ اند، که این گونه در لسان خدا و اولیائش مدح و تعریف مى ‏شوند!
 واضح است که تا کسى در میدان امتحان‏هاى غیبت موفق و پیروز نگشته باشد، پرونده اعتقاد و عملش این گونه بى ‏قید و شرط مورد امضاى خدا و ولىّ او قرار نمى ‏گیرد، که هم مدال پر افتخار معرفت به پروردگار  -  آن هم به حقّ معرفت  -  و هم نشان بى ‏مثال صلاح در عمل را از خداى خویش دریافت نماید.
 با این بیان، به خوبى روشن می‏گردد که چگونه حقیقتِ غدیر در عصرِ ظهورِ آخرین امیر یعنى امام عصرعلیه السلام تجلّى پیدا مى ‏کند؛ و تمام اهداف خلقت و اغراض بعثت و رسالت و مقصود خدا و پیامبرصلى الله علیه وآله از تعیین امام براى منصب امامت به دست تواناىِ آخرین وصىّ پیامبر خاتم‏ صلى الله علیه وآله عملى مى ‏گردد.
 به امید آن روز، دست به دعا برداشته و با اشک و آه هر روز و هر شب تکرار مى‏ کنیم: «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَجَ».

 

منابع و مآخذ

 1 . روضة الواعظین‏
 2 . الاحتجاج‏
 3 . الیقین‏
 4 . الغیبة، شیخ طوسى‏
 5 . کمال الدین، شیخ صدوق‏
 6 . تأویل الآیات الظاهرة
 7 . بحارالانوار
 8 . نوادر الاخبار
 9 . منتخب الاثر
 10 . ینابیع المودّة
 11 . کشف الغمُّة، اربلى‏
 12 . کتاب الفتوح، احمد بن اعثم کوفى

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.