1ـ روز غدیر، عید بزرگ:
«ان اللّه جمع لکم معشر المؤمنین، فى هذا الیوم عیدین عظمین کبیرین». آن
گونه که پیش از این نیز یادآورى شد، هنگامى که امام(ع) این خطبه را ایراد
فرمود، روز غدیر مصادف با روز جمعه بوده است، به همین دلیل تعبیر به
«عیدین» کرده و هر دو را به عظمت و بزرگى یاد کرده است. این خود بهترین
دلیل بر «تعیّد» روز هجدهم ذو الحجة و برگزارى مراسم جشن و سرور و بزرگداشت
آن است.
در عید بودن روز غدیر، روایات متعددى از پیامبر(ص) و امامان شیعه(ع) به ما
رسیده است، از جمله در روایتى از پیامبر(ص) مى خوانیم که فرمود:
یوم غدیرخم افضل اعیاد امتى.1
و در روایتى از امام صادق مى خوانیم که فرمود:
انه یوم عید و فرح و سرور.2
و یا مى فرماید:
اشرف و اعظم اعیاد است.3
نویسنده «الغدیر»، از برخى بزرگان از دانشمندان اسلام چون ابو ریحان
بیرونى، ابن طلحه شافعى و ابن خلکان نقل مى کند که از این روز با نام «عید»
یاد کرده اند.4
2ـ روز بیان اراده خدا و روز بلاغ:
«فانزل اللّه على نبیه فى یوم الدوح ما بیّن به عن ارادته فى خلصائه وذوى
اجتبائه وامره بالبلاغ…». «واژه دوح»، جمع «دوحه» به معناى درختان بزرگ و
تنومند است،5 این بخش از خطبه در حقیقت بیانگر موقعیت جغرافیاى تاریخى غدیر
است. امام(ع) مى فرماید، آن روز زیر درختان تنومند، آیاتى نازل شد که
مبیّن اراده خدا براى بندگان خالص، مخلص و برگزیده اوست.
در آن روز که هجدهم ذو الحجه بود جبرئیل فرود آمد و آیه یا ایها الرسول
بلغ… را بر پیامبر(ص) نازل کرد، و آن حضرت را مأمور به تبلیغ امرى کرد که
بین خدا وپیامبر(ص) وجود داشت وآن ولایت على(ع) است.6
از جمله بلغ ما انزل الیک بخوبى روشن مى شود که پیش از آن ولىّ امر تعیین شده بود و آن روز تنها براى معرفى و ابلاغ بوده است.
3ـ غدیر روز بزرگ، روز گشایش ، روز تکامل …:
«ان هذا یوم عظیم الشأن، فیه وقع الفرج ورفعت الدرج ووضحت الحجج». عظمت این روز بدان جهت است که ظرف ظهور اراده الهى و زمان ابلاغ پیام الهى و آثار مترتب بر آن است؛ روزى است که گشایش و فرج حاصل شد، چرا که نگرانى امت اسلام نسبت به زمان پس از پیامبر را برطرف کرد و بدانها امید بخشید؛ روزى که نردبان تکامل افراشته شد و با طرح مسئله امامت و معرفى امام، دین به کمال لازم خود رسید، روزى که حجت ها آشکار شد و بر همگان اتمام حجت گردید.
4ـ روز پرده بردارى از مقام امامت:
«هذا یوم الایضاح والافصاح عن المقام الصراح». «افصاح» به معناى اظهار کردن و مرادف با «ایضاح» است، و صراحت به معناى خالص بودن چیزى از تعلقات است، و سخن صریح از همین باب است بدان جهت که اظهار و تأویل ندارد.7 اما مقام صراح یعنى جایگاه پاکى، پیراستگى، و منظور از آن مقام عصمت و امامت است که در روز غدیر از آن پرده بردارى شد و امام براى همگان مشخص شد تا دیگر بهانه اى براى منافقان و دو رویان نباشد که پیامبر(ص) به صراحت کسى را معرفى نکرده است.
5ـ روز کامل شدن دین:
«ویوم کمال الدین …»، روزى است که دین خداوند کامل شد. کارى که در روز غدیر صورت گرفت آنچنان از اهمیت برخوردار بود که حق تعالى در شأن آن فرمود: الیوم اکملت لکم دینکم، کارى که اگر صورت نمى گرفت، نه تنها دین به مرحله کمال خود نمى رسید که در حقیقت اصل رسالت نیز ابلاغ نشده بود، فان لم تفعل فما بلغت رسالته از این روى على(ع) نیز خود فرمود: وکمل اللّه دینه….
6ـ روز پیمان بستن:
«ویوم العهد المعهود»، روز پیمانِ بسته شده است، پیمانى که پیامبر(ص) پس
از گرفتن اقرار و اعتراف از مردم مبنى بر اینکه پیامبر حتى از خود مردم
نسبت به خودشان، بر آنها اختیار و حق دارد و مردم نیز آن را تأیید کردند.
ایها الناس من اولى بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا: اللّه ورسوله اعلم. قال:
ان اللّه مولاى وانا مولى المؤمنین و انا اولى بهم من انفسهم فمن کنت مولاه
فعلى مولاه.8
ممکن است عهد معهود اشاره به عهدى باشد که در آغاز خلقت از انسان گرفته
شد، واذ اخذ ربک من بنى آدم…(اعراف،172)، چرا که در دعاى غدیر مى خوانیم که
على(ع) فرمود: «وجددت لنا عهدک و ذکرتنا میثاقک المأخوذ منا فى ابتداء
خلقک ایانا».9
7ـ روز شهود و حضور:
«ویوم الشاهد والمشهود» . این تعبیرى است که قرآن درباره قیامت به کار
برده است،10 به این معنا که شاهدْ پیامبر و مشهود، قیامت است، شاهدْ
انسانها و مشهود، اعمال آنان است، شاهد ملائکه و مشهود، قرآن است و شاهدْ
پیامبر و مشهود، على(ع) است.
به کار بردن این تعبیر درباره روز غدیر، مفید همین معناست که پیامبر، شاهد
و على، مشهود است. پیامبر(ص) شهادت به ولایت على(ع) داد و انسانها و
فرشتگان بر این امر گواهى دادند. تاریخ نیز گواهى داد که گروهى به دلیل نیل
به مقام ولایت به على(ع) تبریک و تهنیت گفتند، لکن پس از چندى و در ظرف
تنها چند ماه آن را زیرپا گذاشتند.
8ـ روز نمایش قرارها از دورویى ها:
«یوم تبیان العقود عن النفاق والجحود». روزى که خط حق از جریان نفاق مشخص شد، روزى که باعث شد حامیان واقعى از مدعیان دروغین جدا شوند؛ آنان که حقایق را آگاهانه انکار کردند و نفاق خود را در عمل آشکار ساختند، على(ع) در متن خطبه فرمود: «وکشف خبایا اهل الریب وضمائر اهل الارتداد، وقع الاذعان من طائفة باللسان دون حقائق الایمان و من طائفة باللسان وصدق الایمان».
9ـ روز بیان حقایق:
«ویوم البیان عن حقائق الایمان». روزى که خط ایمان از دیگر خطوط ممتاز شد،
کسانى که تا آن روز ادعاى ایمان به خدا و اطاعت از پیامبر را داشتند، در
آن روز درونشان آشکار شد. در آن روز همه دانستند که اگر واقعاً معتقد به اطیعوا اللّه واطیعوا الرسول
هستند باید از اوامر خدا و پیامبر و از جمله ولى امر، على بن ابى طالب(ع)
که مصداق بارز و اَتم اطاعت از خدا و رسول است نیز پیروى کنند.
اینجا بود که با نصب على(ع) و نقش بر آب شدن نقشه ها و برباد رفتن خواب و خیالها، حقایق را انکار کردند و مصداق قل لم تؤمنوا(حجرات،14) شدند، چرا که ایمان فقط گفتن شهادتین نیست، بلکه پذیرش ولایت، حقیقت آن است که باید در قلب تجلى و در عمل جلوه نماید.
10ـ روز راندن شیطان:
«یوم دحر الشیطان». «دحر» بر وزن «دهر» به معناى راندن است.11 در روز غدیر
با کامل شدن دین، شیطان نیز براى دومین بار رانده شد، شیطان که از دین
کامل و حقیقت ایمان دل خوشى ندارد، دوست مى داشت دین، ناتمام و ابتر بماند و
به کفار وعده مى داد که با مرگ پیامبر(ص) نفس راحتى مى کشند، با واقعه
غدیر، وسوسه ها، توطئه ها و نقشه ها، نقش بر آب شد و همان گونه که کافران
مأیوس و نومید شدند (الیوم یأس الذین کفروا من دینکم ـ مائده،5)،
شیطان نیز مأیوس و رانده درگاه الهى شد؛ همو که راضى به خلافت انسان براى
خدا نبود و با سجده نکردن طرد و رجم شد، راضى به خلافت على(ع) براى
پیامبر(ص) نیز نبود و از این رو مدحور گردید. از این روست که در حدیثى از
امام رضا(ع) مى خوانیم که فرمود:
یوم مرغمة الشیطان.12
11ـ روز برهان:
«یوم البرهان». قرآن کریم، یهود و نصارا را که مدعى انحصار بهشت بودند و مى گفتند جز ما کسى به بهشت نمى رود (وقالوا لن یدخل الجنه الامن کان هوداً او نصارى ـ بقره،112)، محکوم مى کند و آنان را به استدلال فرا مى خواند و مى فرماید: قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین(بقره،112). روز غدیر دلیل حقانیت اهل ولایت و رهروان امام و ولى اللّه الاعظم و منصوب الهى است، و دلیل و برهانى است که تاریخ، حدیث و تفسیر گواه آن است. دیگران اگر مدعى هستند باید اقامه دلیل کنند و برهان بیاورند.
12ـ روز داورى:
«هذا یوم الفصل الذى کنتم توعدون»، روز غدیر روز جدایى حق از باطل است و
این عبارت امام(ع) در حقیقت تشبیهى از غدیر به قیامت است و یا به عبارت
صحیح تر تاویل به آن است، که قرآن فرمود: هذا یوم الفصل الذى کنتم به تکذبون(صافات،2) و نیز فرمود: وهذا یومکم الذى کنتم توعدون(انبیاء،103).
در این تشبیه و تأویل دو نکته وجود دارد: اوّل این که آن گونه که روز
قیامت حق از باطل جدا مى شود و اهل حقیقت و ایمان روانه بهشت مى شوند و
گروه باطل به سوى دوزخ برده مى شوند، روز غدیر نیز فرقه ناجیه، مؤمنان به
ولایت هستند و در صراط مستقیم که همان امام مفترض الطاعة است (انا سبیله
الذى نصبنى للاتباع بعد نبیّه) قرار دارند، و جز آنها که از حق و ولایت
اعراض کرده اند، دوزخى اند.
دوم این که کفار و مشرکان انتظار وقوع قیامت را نداشتند و مى پنداشتند که
واقعیت ندارد؛ دشمنان ولایت نیز انتظار چنین روزى را نداشتند و نمى
پنداشتند که خداوند وصى و جانشینى براى پیامبر(ص) تعیین و نصب کنند، اما با
حیرت تمام مشاهده کردند که خداوند خود داورى کرد و امام و ولى را تعیین
نمود و پیامبر(ص) را مأمور به ابلاغ آن فرمود.
13ـ روز فرشتگان:
«هذا یوم الملاء الاعلى الذى انتم عنه معرضون»، غدیر روز فرشتگان والامقام
در عالم بالاست. این فقره از خطبه، برگرفته از کلام الهى است که فرمود: لایسمعون الى الملأ الاعلى(صافات،8).
به کار بردن این تعبیر بیانگر آن است که در این روز فرشتگان به امر الهى
فرود آمده و چنین مأموریتى را براى پیامبر(ص) آوردند، پس از، آن نیز طبق
روایت رضوى در عالم فرشتگان محفل انس برگزار مى شود که فرمود:
وهو الیوم الذى یامر جبرئیل ان ینصب کرسى کرامة بازاء بین المعمور ویصعده جبرئیل وتجتمع الیه الملائکه من جمیع السموات.13
و نیز مى فرماید:
ان یوم الغدیر فى السماء اشهر منه فى الارض.14
اما معاندان نمى توانند و یا نمى خواهند این معنا را درک کنند، از این روى
امر مهم الهى را از صقع ربوبى و ملأ اعلى تنزل داده و به یک امر بشرى
تبدیل کردند.
14ـ روز رهنمون:
«هذا یوم الارشاد». غدیر، روزى است که خداوند به وسیله پیامبر(ص) مردم را به مسیر آینده شان راهنمایى کرد، حقایق را گفت، ولىّ امر را معرفى کرد، و با بدرقه کردن آن با دعاى معروف اللّهمّ وال من والاه وعاد من عاداه واحب من احبه وابغض من ابغضه15 راه ولایت و مسیر عداوت ، طریق حب و بغض مردم را مشخص فرمود. پیامبر(ص) ارشاد کرد و رهنمون داد، مسیر آینده را روشن کرد، اما امت چه کرد؟
15ـ روز آزمون:
«ویوم محنة العباد»، «محنت» به معناى آزمودن است و «امتحان» نیز از همین باب است. روز غدیر روز آزمایش بندگان بود، روزى که خداوند، ولى و پذیرش ولایتش را وسیله آزمودن انسانها قرار داد، هر که آن را پذیرفت و بدان پاى بند بود، سرفراز از بوته آزمایش درآمد، و هر که آن را رفض کرد ـ هر چند در آن هنگام تبریک گفت ـ در این امتحان پذیرفته نشد، چرا که نفى ولایت در حقیقت رها کردن رسالت و ترک توحید است.
16ـ روز پیشاهنگان:
«یوم الدلیل على الرواد». «رواد» جمع «راید» به معناى پیش قراول است، این عبارت ممکن است بدین معنا باشد که على(ع) که خود از پیشگامان ایمان و اسلام است (اول من آمن به، اول من اسلم16) و گوى سبقت را در این میدان از دیگران ربوده است (که فرمود «والسابقون السابقون اولئک المقربون ـ واقعه،10و11)17،به این روز و واقعه غدیر بر فضایل خود استدلال مى کند و مى گوید: روز غدیر که روز ولایت و معرفى ولى است دلیلى است بر شناخت پیشگامان و پیشاهنگان. پیشگام در ایمانِ به رسالت، پیشاهنگِ در امامت و صدر الائمه است.
17ـ روز هویدا شدن نهان ها:
«هذا یوم ابدى خفایا الصدور ومضمران الامور». در این بخش از خطبه دو
احتمال وجود دارد.یکى گوشزد کردن مجدد جریان نفاق و دوروییهاى مذموم که پیش
از این بدان اشارت فرمود.
دیگر، آشکار شدن اسرار ممدوح؛ یعنى روزى که خداوند، راز بین خود و رسولش
را آشکار کرد، در آن روز پیامبر(ص) سرّى را که خداوند در درونش به ودیعت
نهاده بود و پیامبر از افشاى آن در هراس بود، با تضمین بر تأمین آن را
آشکار کرد. (بلغ ما انزل الیک من ربک … واللّه یعصمک من الناس). شاید ترکیب «مضمرات الامور» مؤید همین معنا باشد.
18ـ روز شناسایى خاصان:
«هذا یوم النصوص على اهل الخصوص». پیامبر مکرم(ص) از آغاز بعثت تا حجة البلاغ، بارها به اشاره و کنایه به معرفى على(ع) پرداخته بود، در حدیث «یوم الانذار»، در حدیث منزلت و … اما در جریان غدیر بدون هیچ پرده پوشى و به دور از هر گونه کنایه و اشاره و با صراحت تمام به معرفى على(ع) به عنوان ولى امر مسلمین پرداخت و راه هرگونه توجیه را مسدود کرد زیرا که فرمود: «من کنت مولاه فعلىّ مولاه». از این روست که امام مى فرماید: غدیر روز تنصیص است روز معرفى خاصان (على) با سخن صریح است.
19ـ روز اوصیا و انبیا:
«هذا یوم شیث، هذا یوم ادریس، هذا یوم یوشع، هذا یوم شمعون». در این بخش
از خطبه امام به تعلق روز غدیر به برخى از انبیا و اوصیا چون ادریس، شیث،
یوشع و شمعون اشارت مى کند، قرآن کریم درباره ادریس مى فرماید: واذکر فى الکتاب ادریس انه کان صدیقاً نبیاً(مریم،56).
شیث، به حسب تاریخ، وصى حضرت آدم بوده است؛ یوشع نیز جانشین حضرت
موسى(ع)،18 و شمعون جانشین حضرت عیسى(ع) بوده است.19در ادامه روایت مى
خوانیم که روز غدیر به آدم (قبول توبه)، ابراهیم (نجات از آتش)، هارون
(جانشینى از موسى) و عیسى(ع) تعلّق دارد.20
گویا روز غدیر یادآور نقاط حساس در نبوت و وصایت است که بسیارى از انبیا از جمله پیامبر اسلام(ص) در آن تعیین جانشین کرده اند.
20ـ روز آسایش و آسودگى:
«هذا یوم الامن و المأمون». قبل از واقعه غدیر، نگرانی هایى نسبت به آینده
اسلام وجود داشت و حتى از پیامبر(ص) نیز چنین نگرانى یى ابراز مى شد، چرا
که در حدیث ثقلین و خطبه حجة الوداع فرمود: «فانظروا کیف تخلفونى فى
الثقلین» اما پس از جریان غدیر مى بینیم این نگرانى به سرور و شادى مبدل مى
شود که فرمود:
اللّه اکبر على اکمال الدین واتمام النعمة ورضى الرب برسالتى والولایة لعلى من بعدى.21
على(ع) نیز در همین خطبه فرمود: «واقر عین نبیه والمؤمنین والتابعین»،
افزون بر این که خداوند براى پیامبر(ص) نسبت به پیامدهاى غدیر، امنیت و
آسایش را تضمین کرد: «وضمن له عصمته منهم» که از این جهت نیز غدیر روز
آسودگى است.
21ـ روز گنج پنهان:
«هذا یوم اظهار المصون من المکنون». غدیر روزى است که آنچه در نهان نگهدارى مى شد، علنى گردید، و این همان امر مهم ولایت است. تعبیر به «المصون من المکنون» بیانگر آن است که حادثه غدیر برنامه اى نبوده است که خلق الساعه پدید آمده باشد، بلکه پیش از فرا رسیدن این برهه از زمان در مکنون (صندوقچه) حفظ شده علم الهى و سینه پیامبر(ص) وجود داشته است و روز غدیر تنها ظرف اعلان آن است.
22ـ روز آشکار شدن رازها:
«هذا یوم ابلاء السرائر». این قسمت از خطبه تعبیر دیگرى از بیانى است که
قبلاً بیان شده بود، در حقیقت امام با توجه به اهمیت این اعلان، آن را به
چند گونه بیان کرده است. یک بار فرمود: «یوم الایضاح»، بار دیگر گفت: «یوم
ابدى خفایا الصدور و مضمرات الامور»، و در مرتبه بعد فرمود: «اظهار المصون»
و بالاخره در آخر فرمود: «ابلاء السرائر»؛ روزى که اسرار درون اعم از کفر و
ایمان، بغض و حب، شر و خیر، ریا و اخلاص و… آشکار شد.
تعبیر اخیر برگرفته از وصف قیامت است که قرآن بدان اشارت دارد و مى فرماید: یوم تبلى السرائر(طارق،9).
تشبیه روز غدیر به روز قیامت مى تواند بیانگر این نکته باشد که آن گونه که
روز قیامت اعلان نهایى پایان دوره اى از حیات و آغاز حیاتى دیگر است، غدیر
نیز به نوبه خود اعلان پایان دوره اى از هدایت و ارشاد (به صورت نبوت)
وآغاز دوره اى دیگر در شکل امامت است و ویژگى جاودانگى دین را تضمین مى
کند.
نکته پایانى
از آنچه گذشت، روشن شد که جریان غدیر، تنها رخدادى تاریخى و یا گذرگاهى
جغرافیایى و یا بحثى روایى و یا مسئله اى سیاسى نیست و حتى به رغم تصور
عموم، حدّ فاصل میان شیعه و سنى در مسئله امامت نیست؛ زیرا اختلاف نظر میان
این دو فرقه بر سر وقوع حادثه تاریخى غدیر، یا صدور روایت آن و یا لزوم
وجود امام و رهبر نیست، که همگان بر آن ها اتفاق نظر دارند؛ آنچه در این
رهگذر مورد نقض و ابرام فریقین است، لزوم تنصیصى بودن نصب امام و ولىّ به
همان وجه که در نبوت و رسالت است، مى باشد.
بنابراین، غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا، نه روایت است و بحث درایت ، و نه سیاست و حکومت، بلکه ولایت است و ولایت.
به عبارت دیگر غدیر سر فصل عقیده اى است که سرچشمه همه طاعتها و نمود همه رسالتها و نبوت همه انبیا است.
غدیر کلمه اى است که پیشوندش لاهوت و رسالت، و پسوند آن امامت و ولایت
است. غدیر جمله اى است که مبتداى آن توحید، خبرش معاد و قیامت و ربطش ولایت
است پس بر ماست که با درک ربط بین توحید و نبوت و ولایت همه عقاید،
اخلاقیات و اعمال خود را با ولىّ (صراط مستقیم مجسم) بسنجیم و بر وفق آن
گام برداریم.
پی نوشت ها
1. ر. ک: بحار الانوار، ج97، ص110
2. بحارالانوار، ج98، ص298
3. ر. ک: وسائل الشیعه، کتاب الصوم، باب الصوم المندوب(ب14) ح1،2،4،6،7،9 و10
4. الغدیر، ج1، ص267 و 268
5. ر.ک: المصباح المنیر؛ مجمع البحرین: ماده «دوح»
6. ر. ک: الغدیر، ج1، ص9ـ61
7. المصباح المنیر؛ مجمع البحرین: ماده «صرح» و «نصح»
8. الغدیر، ج1 ص11
9. مصباح المتهجد، ص294
10. سوره بروج، آیه3
11.صحاح اللغة، مادّه «دهر»
12. مسندالامام الرضا(ع)، ج2، ص18
13. مسند الامام الرضا(ع)، ج2، ص18
14. همان، ص20
15. الغدیر، ج1، ص11
16. فضایل الخمسة من الصحاح السته، ج1، ص178 و187
17. ر. ک: الدر المنثور فى التفسیر الماثور، ج8، ص6
18. مجمع البحرین: مادّه هاى «شیث» ، «یوشع»؛ تاریخ یعقوبى، ج1، ص8 و46
19. وسائل الشیعه، کتاب الصوم، باب الصوم المندوب(باب14) ح12
20. همان.
21. الغدیر، ج1، ص11